اولین قدم
بالاخره آقا پسر ما دیروز به تنهایی و بدون کمک 3 قدم راه رفت و خودش رو انداخت تو بغل مامانش
البته بعد از اون 1-2 بار دیگه هم اینکار رو کرد ،شور و اشتیاقش برای راه رفتن خیلی زیاده
پسرم ایشالا همه قله های موفقیت رو با پاهای قوی و پشتکار قوی تر طی کنی
و خبر دیگه اینکه شمارش معکوس تا تولد پسری داره شروع میشه و کمتر از 2 هفته به تولد مونده و البته مامان تقریبا آمادست
جمعه وقت آتلیه داریم
آمادگی برای غذا ها تقریبا داره تکمیل میشه
تزئینات هم تقریبا آماده است
و از همه مهمتر مامان جون لباس تولد ملوان کوچولومون رو آماده کرده
اینم 2 تا عکس از ماه آخر
سفر 1 روزه شمال (ویلای بابایی-آخر شهریور)
این لپی که باد کرده توش پر از املته(کلا صبحانه خوردن شاهزاده ما 3-4 ساعت طول میکشه)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی