امیر مهدیامیر مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

هدیه آسمانی ما

کمک

1391/4/25 13:18
نویسنده : مامان نخودی
643 بازدید
اشتراک گذاری

دیگه کم کم دارم خل میشم

توی یه چند گانگی عجیب گیر کردم

از یه طرف دلم نمیاد سابقه کار 5-6 ساله رو رها کنم و خونه نشین بشم

از یه طرف دیگه این مدل کار راضیم نمیکنه بانک  شرایط کاریم رو متفاوت کرده اینجا کلی امکان کار با همه سیستم ها برام فراهمه و کلی توی شبکه بانک کار میکنم و از یه طرف دیگه کسی که باهاش کار میکنم یه آدم ارتشی هست که کار کردن باهاش منو یاد کار کردن با مکرمی میاندازه و میدونم دیر یا زود باهاش به مشکل میخورم

از یه طرف واقعا دوری از امیر مهدی برام زجر آوره و هر لحظه و ثانیه میاد جلو چشمم و نمیتونم تصور نکنم که الان داره چیکار میکنه روزی هزار بار میاد جلو چشمم که الان اگه پیشش بودم باهام بازی میکرد و خودش رو تو بغلم لوس میکرد و روزی هزار بار منتظرم که ساعت 5 بشه و برم خونه حتی با اینکه من در واقع 3 روز بیشتر در هفته سر کار نمیام دلم میخواد اون سه روز هم تو خونه باشم

از یه طرف این حس خیلی بد که همیشه دلم میخواسته ادامه تحصیل بدم باهامه و همش بهم نهیب میزنه که الان برات فرصت خوبیه که کار رو رها کنی و کلا بشینی و چند ماه برای کنکور فوق لیسانس درس بخونی گاهی با خودم برنامه ریزی میکنم که کار رو رها کنم و تا عید برای کنکور درس بخونم وقتی کنکور رو دادم اگه بیکار بودن بهم فشار آورد دوباره بگردم و یه کار جدید پیدا کنم حتی شرکت خصوصی یا شاید تدریس و معلمی نمیدونم این یه مزیت داره و اون اینه که امیر مهدی تا اون موقع 1.5 ساله شده و باز مدت بیشتری پیشش بودم

ولی همه این فکر هایی که تو سرمه و بهم میگه که رها کردن کارم عقلانیه یه طرف و همه اطرافیان(به جز مامانم که به شدت موافق درس خوندنم هست و میگه همه جوره پشتمه اگه درس بخونم) بهم میگن که زن باید استقلال مالی داشته باشهمیگن حیفه این همه سابقه کاره که رها بشه و یه چیزی ته ذهنم که هی بهم هشدار میده که خونه نشین میشی و منو میترسونه

نمیدونم به خودم تا آخر مهر ماه وقت دادم که تصمیم بگیرم چون بانک هم تا اون موقع با پارت تایم کار کردن من موافقت کرده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

جلال
25 تیر 91 13:54
شما كه ظاهراً تصميم خودت را گرفتي سمانه خانم، به نظر من هم اهميت اين كه اميرمهدي روزها مامان كنارش باشه، قابل مقايسه با هيچ كدوم از اهداف ديگتون نيست!
مهسا
25 تیر 91 14:00
درس و کار و تلاش و پیشرفت کاری تا یه جایی ادمو راضی میکنه، به نظر من به فکر خودت باش و امیر مهدی، خودتو خسته نکن، وقت فول تایم تو واسه زندگیه لذت بخشه،واسه اینه که با زندگیت کیف کنی، به جسم و روحت بیشتر توجه کنی، کلاسای تفریحی بری،مسافرت بری بی دغدغه و استرس از خواب بیدار شی .....باید همیشه جوون بمونی کار به مرور زمان پیرت میکنه ، شکسته میشی، بی حوصله میشی
کبری قهرمانی
25 تیر 91 18:59
سمانه جون به نظر من انجام دادن همه این کارا با هم اصلا شدنی نیست و تو باید با توجه به اهمیت و اولویتی که هر کدوم از این کارا برات داره انتخاب کنی . من با کدیرم که خودشم ۲ تا بچه داره مشورت کردم لینکت رو هم دادم خوند . اونم نظرش این بود که همیشه با بچه ها بودن اولویت بیشتری . به نظر منم تو هر وقت که بخوای می تونی درس بخونی ولی امیر مهدی فقط تو همین زمانه که احتیاج داره تو کنارش باشی . به نظرم شاید اگه پیش امیرمهدی باشی و برنامه ریزی کنی می تونی حتی درست رو هم بخونی و ارشد هم قبول بشی تا ارشدتو بخونی و تموم کنی امیر مهدی هم بزرگ شده و تو می تونی با ارشدت و سابقه کاری هم که قبل داشتی هر جا که بخوای کار کنی . تازه یه کار خیلی خوب هم می توتنی بکنی . اونم اینه که بیمه ات رو یه جوری رد کنی که تو این مدت سابقه ات رد بشه . موفق باشی عزیزم
پونه
25 تیر 91 21:06
خب فک کنم این موضوعی بوده که تقریبا هر کدوم از اطرافیانمون دچارش می شن. نمی شه گفت که چی کار کنی چون کاملا بستگی به شرایط زندگیت داره. ولی خب اینجور وقتا من می گم ببین قلبت بهت چی می گه. من هر وقت امتحان کردم بعدا دیدم که واقعا به نفعم بوده.( اشاره به اینکه نرفتم نفت :دی در حالیکه ظاهرا ضرر کردم از نظر دیگران اما به چیزهای دیگه ای که می خواستم رسیدم)
پونه
25 تیر 91 21:10
دیگه اینکه کلا الان نظرم اینه که زن ها را خیلی دیگه مستقل کردن، درحالیکه مثلا دو نسل قبل که این استقلال را نداشت زندگی ساده تر و درعین حال راحت تری داشت، به هر حال این نوع کار استرس ها و چالش های همراهش را هم داره که مثلا برای یک نفر مث من جذاب ترش می کنه حتی با اینکه اعتقاد دارم سرعت پیر شدنم را داره بالا می بره اما سرم درد می کنه براش و حتی به چالش های حرفه ای تر هم فک می کنم! درحالیکه می دونم واسه یک زندگی سالم بهتره کار سبک تری داشته باشه با توجه به مسئولیت هایی که در آینده خواهم داشت.
پونه
25 تیر 91 21:25
مورد دیگه که باید بچه دارها بگن اینه که هر سنی شیرینی های خودش را داره، یعنی حتی اگه امیرمهدی یک سال و نیمه هم بشه یا حتی بزرگتر این احساس تو تغییری نخواهد کرد. فقط باید انتخاب کنی که کلا یک مادر شاغل باشی یا نه. البته یکی از دوستای من بود که مثلا صبر کرد تا 7 سالگی بچش بعد دوباره شروع به کار کرد. یا یک نفر دیگه را هم می شناسم که الان بچش یک سالشه و از کارش استعفا داده وقتی بچه دار شده و الان می گه حوصلم سر می ره( 8 سال سابقه کار داشته تو صدا سیما). کاملا موضوع بستگی به خودت داره.
بنفشه
25 تیر 91 23:56
ُسلام سمانه جان... خیلی خوشحالم که من هم جزء لیست ایمیلهات بودم! کار همیشه واسه امثال تو هست! هیچوقت نگران نباش که الان این کار را ول کنم دیگه کار نیست! شخصیت بعضی از آدمها اینه که دوست دارن تا 30 سال یک جا کار کنن و از تغییر میترسن. اگر علاقه داشته باشن که خیلی خوبه، اما در صورت بی علاقگی فقط به خاطر ریسکش میترسن که ترک کار و یا تغییر جا بدن. نظر شخصی من با توجه به شناختی که از تو دارم اینه که درستو بچسبی کنار پسر گلت. کار هم بعد از درس و بزرگ شدن امیرمهدی خودش میاد! نگران از دست دادن موقعیت الانت نباش. همیشه اولش سخته، ولی بعدش میبینی با تغییر و برنامه ریزی درست موقعیت بهتری به دست میاری. دیگه بدتر از من نیستی که بعد از 12 سال اداره را بدرود گفت! خدارا شکر راضی هستم. و اصلا پشیمون نیستم که تغییری را ایجاد کردم که اولش با شک و تردید بود! به دلت هم نگاه کن، ببین اگر حال نمیکنی دیگه کارتو فراموش کن! به اجبار ادامه نده. فقط بیمه یادت نره! با توجه به سابقه کارت برنامه ریزی کن که خودتو بیمه کنی، که هر زمان که خواستی ادامه بدی این مدت به سابقه کارت اضافه بشه. دیگه وقتی کسی تصمیم میگیره بچه دار بشه، وظیفه خاصی به گردنش هست، چند سال اول اوج نیاز بچه به مادره! خودم یکی از دلایلی که زیر بار مسوولیت نمیرم به خاطر همین حقایق و وظایف خاصی است که بعد از تاهل و بچه دار شدن به وجود میاد! البته شاید اسمش را وظیفه گذاشتم، اما علاقه خودت هم هست! ساعتها تو ذهنت اینه که خونه باشم بهتره، خب چه کاریه عذاب بدی خودتو! امیدوارم بهترین تصمیم را بگیری و این سردرگمی ات به زودی تموم بشه... موفق باشی.
یه دوست
26 تیر 91 17:39
بستگی داره احتیاج به پول داری یا نه؟ رک و راست دارم میگم، مشکل مالی نداری؟ اگه نداری یه مدت پیش امیر مهدی باش بعد دوباره دنبال کار باش، استقلا خیلی مهمه ایشالا که همیشه زندگیت خوب و خوش باشه اما به این فکر کن که شاید یه روز چرخ زندگیت یه جور دیگه بچرخه من جای شما بودم حتما کارم و ادامه می دادم.
الناز(مامان بنیا
27 تیر 91 14:36
راستش من به شخصه عاشق کار کردن می دونم با موندن خونه نابود می شم و حس مفید بودن ندارم ولی اکر مشکل مالی نداری و می تونی بعدا کاز پیدا کنی اونم تو این زمونهکه کار پیدا نمی شه اما تهش ببین دلت چی می گه نشینی خونه هم از کار بیافتی هم ازدرس بشه فقظ بجه داری
سحر
27 تیر 91 15:37
سمانه جوون! تو هر وقت بخوای بازم میتونی بری سر کار. سمانه ای که من میشناسم، میتونه! بمون کنار پسرت. چون این روزا فقط یک بار میاد و میره. اندازه عمر هیچ کدوم ما معلوم نیست، عمریو که داری، کنار عزیزترین آدمهای زندگیت بگذرون. این کار لعنتی همیشه هست عزیز دلم!
آنی
31 تیر 91 11:15
منم همین مشکلو دارم سمانه جون البته من کارمند رسمیم و واقعا نمیدونم با 9 سال سابقه چیکار کنم بچم یا کار!دارم به مرخصی بدون حقوق تا پایان 1 سالگیش فکر میکنم