سلام به روی ماهت
سلام به روی ماهت پسر شیرین زبون و مهربونم
امروز که دارم این مطلب رو مینویسم باید بگم که من و بابا سجاد هر روز بیشتر از دیروز خدا رو برای داشتن فرشته مهربونی مثل تو شکر میکنیم
خدا رو شکر میکنیم که فرشته ما دنیای زیبایی ها رو میبینه و ترجیحش به اینه که همه حرفهای خوب رو یاد بگیره
خدا رو شکر میکنیم که شیرین زبون ما
مامانشو مامان جونم صدا میکنه
به باباش میگه بابا سجاد جونم
تا مامانشو میبینه میگه بوی خوبی اومد یا میگه سمانه جون قشنگم
وقتی یه خوراکی تو ظرفش داره که بخوره حتما اونو به همه تعارف میکنه اونم اینطوری: بفرمایید عزیزم قشنگم تو بخور
چند روز پیش داشت کاغذ دیواری های خونه رو با ظرافت خاصی پاره میکرد اومدم که از اونجا ردش کنم میگه خواهش میکنم نکن مامان سمانه لطفا نکن بچمووووووو
تو ماشین داشتم آهنگ های مختلفو عوض میکردم تا آهنگ مورد نظر بابا سجاد رو بیابم عسلک میگه بسه دیگه مامان جون میخوام کارتون نگاه کنم
خونه مامان جون نشسته بود رو مبل و سر شیشه اش رو درآورده بود و قصد کرده بود که کل شیر توی شیشه شیرشو بریزه رو مبل که بابا جون اومد ازش گرفت بعد به بابا جون میگه علی جون قربونت برم بده من اونو
اینم یه خلاصه ای از این شیرین زبونی های قند عسل شیطون ما
به زودی با عکس میاییم