مرداد ماه
ماه مرداد هم تموم شد و پسر ما وارد 23 امین ماه از زندگیش شد 23 ماهی که همه لحظه هامون کنارش پر از عشق و شادی و شیرینی بوده
شیرین کاری هات هر روز داره بیشتر میشه وقتی موبایل زنگ میزنه یا تلفن بدو میای پیش من و میگی مامان گوشی جواب بدم؟ اجازه میگیری هههههههههه کلا واسه بیشتر کارهات اجازه میگیری و من کلی کیف میکنم
چند روز پیش من کنار تو خوابیده بودم که یهو دیدم ساعت یه ربع به 9 و خواب موندم تا پاشدم تلفن خونه هم زنگ زد رفتم اونو جواب بدم تو بیدار شدی و هی گریه کردی و میخواستی من بیام پیشت منم تلفنو زود قطع کردم و اومدم پیشت بعد به من میگی : دیهَت بکنم؟
دیروز رفته بودیم پاساژ آ؛رین که بابا سجاد کت و شلوار بخره بعد اونجا رو میز هاشون گل مصنوعی بود رفتی گله رو گرفتی به آقاهه میگی گلا رو آب بدیم؟
هرکی رو تو خیابون میبینی بهش میگی خاله یا آقا یا عمو بعد کلی باهاش حرف میزنی اگرم کسی حواسش نباشه و تو بخوای باهاش حرف بزنی بلند داد میزنی خاااااااااااااااااااااااااالهههههههههههههههههه یا آقااااااااااااااااااا بعد هم موقع رد شدن از کنارشون میگی خوباسس
کلا ما به همه ملت تو خیابون باید لبخند بزنیم
اینم چند تا عکس: